پنجره ای نو...
عزیزم ...نهالم...
الان حدود 4 ماهی میشه که نتونستم به وبلاگت سری بزنم خودم هم ناراحتم و به خاطر این موضوع از دختر خانوم گل و مهربونم میخام که منو ببخشه...
اول از همه باید بگم یه اتفاق اساسی که تو زندگیمون افتاده اینه که اسباب کشی کردیم و اومدیم تبریز و اگه خدا بخواد انتقالی مامان هم دیگه داره حل میشه و اصلی ترین دلیل که نتونستم به وبلاگت سر بزنم همین جریان اسباب کشی بود که کلا درگیر بودیم بعد اون هم یه مدت اینترنت نداشتیم ولی الان حدود یک ماه میشه که درست شده ولی من هنوز فرصت مناسب و فراغت کامل پیدا نکرده بودم الانم که دارم مینویسم شما کنار من داری تو رویاهات غلط میزنی...
عوضش به شما خانوم گل و گلابم قول میدم پست هایی رو که باید میزاشتم و ازدست دادیمشون رو حتما جبران کنم و عکسای شما عسل خانوم رو بزارم تا دوستاتم ببینن که چقدر ماشاا... نهال خانومم خانومی شده واسه خودش...
غذاشو دیگه خودش میخوره- نقاشیهاش عالی شدن - بلدی بعضی از لباساتو خودش بپوشه یا عوض کنه - اتاقشو تمیز کنه- خودش بره اتاقش شبا راحت بخوابه و... مهمتر از همه مثل یه دختر خانوم خوب به مامان هم کمک میکنه نهال خوشگل من..
خب البته اینا جنبه خوب خوباش بودن... نهال که کار بد نمیکنه
اینم جدید ترین عکس نهال خانوم با فیگور مخصوص...
دوستان خوبم سلام
خیلی وقت بود که نبودم و دلم برای همه تون تنگ شده...
دوستون دارم
میبوسمتون