برای نهالم
سلام گلم
امروز دوست دارم فقط خودم برات بنویسم
الان درست یه ماه از عمل جراحی پات میگذره
یه ماه از اون روز وحشتناک...
روزی که آرزودارم هیچ مادری تو همچین شرایطی قرار نگیره
نهالم درسته که دیگه یه کم بگی نگی به وضعیتت عادت کردی ولی من میدونم تو دل کوچیک و مهربون تو چی میگذره!
با اون صدای نازک و مهربون و شیرینت و با اون کلمات قشنگی که استفاده میکنی شاید برا همه خنده دار باشن ولی اون حرفات قلبمو به درد میارن...
جوری حرف میزنی که انگار همه چیز رو میفهمی...
بیخوابیهای شبانه ات و گریه ها و بهانه گیری هات رو من درک میکنم
خیلی دوست داشتم میتونستم کاری کنم که زودتر اون گچ پات باز میشد و تو بازم میتونستی بدوئی و دنبال شیطونیات باشی...
ولی عسلم ما باید تحمل کنیم....
هنوز 2 ماه دیگه هم مونده و ما باید اونم صبر کنیم.
میدونم تو خیلی قوی هستی ولی ازت میخوام بیشتر قوی بشی مثل بابات که همیشه میگی...
باید صبورانه صبر کنیم تا بالاخره اگه خدا بخواد تو هم مثل دوستات راه بری - بدوئی - بری مهد و هرچقدر خواستی تاب بازی کنی.
خیلی دوست دارم شیرینم...
در انتظار گذشت ماه دوم از خداوند میخواهم تحمل این روزها را برایت آسان کند...
آمین یا رب العالمین