نهالنهال، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

♥♥♥نهال زندگی ام♥♥♥

برایت آرزوهای بزرگی دارم نهالم

ویروس ها ی بی ادب

ویروس ها را می گویند خیلی بی ادب هستند... بدون اجازه مگر می شود وارد شکم کسی شد...😐 الهی مامان قوربونت بره که مریض شدی نهالم حالا به گمان خودش چون مریض است می تواند هر کاری هم بکند آخه الهی مامان فدات بشه این لگن بزرگ آب وسط پذیرایی... باز خداروشکر حواسش هست و یه پارچه دستمالی باز کرده زیرش که اب نره به فرش‌... از دستمال دیگه... 😑 بعله😢 مامان خییلی مهربون بشی اینطوری میشه دیگه ولی اینجاش خییلی قشنگ بود که یه تشکرنامه برا مامان نوشته قوربونش برم... خودش احساس کرده که منو اذیت میکنه مثلا تو برگه نهایت حسش رو با کلمات قشنگش بیان کرده 💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕دست نوشته ات رو با قلبم میخونم عزیزم💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕💕 ...
4 ارديبهشت 1398

برف 🌨🌨🌨

برای نهال زمستان وقتی میاد که برف میاد یعنی اصلا بدون برف لباس گرم پوشیدن هم معنی نداره خلاصه دیروز که صبح زود برای رفتن سر پستامون آماده شدیم درو که باز کردیم... بععععله... نهال چشاش برق زد... پنج شنبه بود و مهد تعطیل این یعنی اینکه نهال مهمون من بود😫 منم دیگه تا آخرشو خوندم قراره چی به سرم بیاد😯😯 اول صبحی مقاومت کردم بعدش دیدم نه عاقا نمیشه... خلاصه... خودمم شال و کلاه کردم زدیم به حیاط کانون واووو عجب برف بازی❄❄❄ نهال ... مهدی ... من و... هرچی بچه بود تو کانون با همکارای خوش ذوق... یه آدم برفی گنده خوشگلم درست کردیم جاتون خالی خییلی خوش گذشت و اما... ادامه اش هم امروز که صبح ما ۳تا... ...
17 آذر 1396

4 سالگی مبارک

نهالم تو هیچ چیزی کم نداری برای همه چیز من بودن 19 فروردین  سالروز آمدن فرشته ای به زمین با آسمانی ترین آرزوها دوست دارم نهالم  تولدت مبارک   از اتاق فرمان اشاره میکنن. . انگار تولدمه....   وااااووووووووو    الان شدم 4 ساله.... مامان و بابا از عید داشتن تدارک تولد منو میدیدن البته بعد سیزده ام که سرشون خلوت شد دیگه همه ی کاراشونو ول کردن و هر روز صحبت تولدم بود آخه امسال مهمونام زیاد بود قدم همه شون روی چشم  منم که هر روز میگفتم اینو بخرین... اونو بخرین... بعد فرداش پشیمون میشم و نظرمو عوض میکردم هر ...
20 فروردين 1395

سلام ۹۵

سلام... سلام یه سلام بلند و شاد توی اولین پست سال جدید برای دوستای گلم سال نوتون مبارک... همه مون یه سال بزرگ شدیم ... یه سال البته من چند روز دیگه تولدمه و قشنگ یه سال بزرگ میشم امسال عید خوب بود مثل همه ی سالها پر از جنب و جوش و شیرینی و شکلات و آجیل و مهمونی... ولی یه تفاوت بزرگش این بود که امسال چون تبریز بودیم و کنار اکثر فامیلامون هفته ی اول عید رو کلا دید و بازدید و قوناخ باجی پر کرده بود ولی این خودش برای من خیلی جالب بود چون هربار که مهمون میومد با دوستای همسن و سال خودم زودی میرفتیم اتاقمو قشنگ بازی میکردیم البته بماند که با بعضیاش کلا جور نشدیم... بعدشم با مامان و بابا رفتیم تبریز گردی دیگه امسال چون تاز...
12 فروردين 1395

چهارشنبه سوری

اینم جشن چهارشنبه سوری ما از طرف مهد کودک توی کانون جاتون خالی عمو نوروز و حاجی فیروز اومده بودن کلی خندیدیم تازه جایزه هم گرفتم و کنار سفره هفت سین عکس انداختم و با خانوم معلم مهربونمونم هم یه عکس یادگاری انداختیم... سال خوبی رو برای همهتون آرزو دارم     ...
26 اسفند 1394